شهادت امام حسن مجتبى عليه السلام

مشخصات كتاب

سرشناسه :فقیه امامی، حسن، 1313 -

عنوان و نام پديدآور : بزرگداشت امام حسن مجتبی (علیه السلام) / [سخنرانی حسن فقیه امامی].

مشخصات نشر : اصفهان: مدرسه علمیه ذوالفقار، واحد تحقیقات، 1387.

مشخصات ظاهری : 24 ص. ؛ 5/11×16 س م.

شابک : 978-964-04-2322-6

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

يادداشت : کتاب حاضر سخنرانی حضرت آیه الله حاج سید حسن فقیه امامی ویژه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام است.

يادداشت : عنوان روی جلد: بزرگداشت سبط اکبر امام مجتبی (علیه السلام).

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.

عنوان روی جلد : بزرگداشت سبط اکبر امام مجتبی (علیه السلام).

موضوع : حسن بن علی(ع)، امام دوم، 3 - 50ق.

رده بندی کنگره : BP40/ف7ب4 1387

رده بندی دیویی : 297/952

شماره کتابشناسی ملی :1 5 5 4 8 1 8

ص: 1

متن سخنرانی

سخنرانی حضرت آیة الله

حاج سید حسن فقیه امامی (مد ظله العالی)

ویژه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

الحمدُ للَّه ربّ العالمين و الصلوةُ و السلام على سيِّدنا و نبيِّنا أبي القاسم مُحَمَّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم، واللَعنُ الدائم على أعدائهم أجمعين مِن الآن إلى قيامِ يوم الدّين.

قال اللَّه الحكيم فى كتابه الكريم:

ص: 2

«إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»(1)

ابتدائاً شهادت سبط اكبر امام مجتبى امام حسن عليه السلام را به ساحت مقدّس حضرت بقية اللَّه ارواحنا فداه و شما علاقمندان به آن بزرگوار تسليت مى گوئيم و بنابر نقلى كه شده است ولادت هفتمين اختر تابناك امامت و ولايت آقا موسى بن جعفرعليه السلام را هم تبريك و تهنيت مى گوئيم.

آنطورى كه در روايات است ائمه عليهم السلام فرموده اند:

«خدا بنى اميّه را لعنت كند كه براى ما عيدى باقى نگذاشته اند» بنابراين در واقع ما تا قبل از ظهور حضرت بقية اللَّه عيدى نداريم حال ولو در ظاهر مراسم عيد را بر پا مى كنيم ولى در حقيقت عيد نيست.

ص: 3


1- شرح 6:«آرى، با سختى آسانى است»

امّا مطلبى كه به مناسبت شهادت حضرت امام مجتبى عليه السلام مى خواهم خدمت شما بيان كنم يك ضابطه كلى است، يك سنّت از سنّت هاى الهى كه براى ما خيلى سازنده است، يعنى ما طلبه هائى كه به هر حال شغلمان شغل انبياء و ائمه طاهرين عليهم السلام است براى ما اين حوادث گذشته، درس هاى بزرگى است و آن مطلب كلى و سنّتى كه از سنن الهى است.اين است كه گاهى اوقات يك پيروزى ابتدائى است و يك شكست نهائى است و گاهى قضيه به عكس است، شكست ابتدائى و پيروزى نهائى است.

ما اگر واقعاً اين سنت هاى خدا را بررسى كنيم بايد از پيروزى ابتدائى خوش دل نباشيم و از شكست نهائى در امان نباشيم. حال اين مطلب را توضيح مى دهم:

ص: 4

در جريان كار حق و باطل، حق گاهى شكست ابتدائى دارد وليكن پيروزى نهائى است. امّا باطل كاملاً به عكس است يك پيروزى ابتدائى دارد و يك شكست نهائى.

و ما اگر انسان هاى عاقلى باشيم بايد پيروزى نهائى را در نظر بگيريم. پيروزى ابتدائى به درد نمى خورد در جنگ ها هم همين طور است، جنگ و گريز هست. گاهى دو لشكر به هم حمله مى كنند يكى شكست مى خورد اين ها نبايد مأيوس شوند. بايد به جنگ ادامه دهند، شايد در انتهاى جنگ پيروز شوند. انسان ها نمى توانند به ابتداى كار نگاه كنند، آخر كار معلوم نيست.

در عرف يك مثلى مى زنند كه خيلى گوياى اين مطلب است و آن اين است كه مى گويند: «بايد جوجه ها را در آخر

ص: 5

پاييز شمرد.»

يعنى چه؟ يعنى يك مرغى كه كُرت مى آيد، بيست دانه تخم مرغ زير پايش مى گذارند، مرغ روى اين تخم مرغ ها مى خوابد. صاحب اين تخم مرغ ها خوشحال مى شود كه اين مرغ پذيرفت كه بيست دانه تخم مرغ زير پايش بگذارند و اميدش به اين است كه اين بيست تخم مرغ همه اش جوجه شود ولى مى تواند رويش حساب كند؟ نه. چرا؟ چون معلوم نيست تا آخر كار چند تا از اين تخم مرغ ها جوجه شوند و چند تا فاسد بشوند. يك وقت مى بينيد اين مرغ روى اين تخم مرغ ها مى خوابد و پنج تا جوجه بيشتر بوجود نمى آيد و بقيّه تخم مرغ ها فاسد مى شود و از بين مى رود. خوب حالا فرض مى كنيم كه روى اين تخم مرغ ها خوابيد و

ص: 6

تمامش در آمد. بيست عدد جوجه راه افتادند اما معلوم نيست كه اين ها همه اش به ثمر برسد، يك وقت مى بينيد كه يكى را مادر پا روى گردنش مى گذارد و خفه اش مى كند، يكى را گربه مى برد و به يكى آفت مى رسد و مى ميرد. معلوم نيست تا اين ها بيايند پر و پوشال پيدا كنند و بزرگ شوند و به صورت يك مرغ در بيايند، تا پائيز در اين چند ماه چه آفاتى به آن ها برسد، چند تا از آن ها بمانند. صاحب مرغ وقتى مى تواند خوشحال باشد كه در پائيز ببيند هر بيست عدد جوجه، مرغ شده اند و در آخر پائيز به كمال رسيده اند. اما اگر تا آمدن پائيز، از بين رفتند اين ديگر جاى خوشحالى نيست.

درست است كه اوّل بيست جوجه بيرون آمدند ولى

ص: 7

آخرش چند تا از آن ها باقى ماندند؟

اين است كه مى گويند نمى شود روى آن حساب باز كرد و جوجه ها را بايد آخر پائيز شمرد.

اين از نظر عرفى عرفى بود امّا از نظر تجربى نيز همين طور است. در جنگ ها، عقب نشينى دارد، پيشرفت هم دارد امّا پيشرفت هاى دفعى را نمى شود روى آن ها حساب باز كرد يك وقت مى روند در دل خاك دشمن، خوشحال مى شوند كه پيروز شديم ولى در آن وقت ممكن است دشمن ضربه بزند؛ به اين معنا كه معلوم نيست كه دشمن بگذارد كه آن ها هميشه در دل خاكشان بمانند. ممكن است دشمن حمله كند و آن ها مجبور به عقب نشينى شوند، عاقبت كه جنگ خاتمه پيدا كرد بايد ببينيم پيروزى با كيست؟

ص: 8

آن پيروزى هاى ابتدائى رويش حساب نيست قرآن مى فرمايد:

«وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ»(1)

اگر مبارزه اى بين متقين و غير متقين پيش آمد ممكن است در بدو امر مخالفين پيروز شوند و متقين شكست بخورند ولى اين كليّت ندارد. عاقبت پيروزى از آن متقين است.

در جنگ هاى صدر اسلام اين جريانات اتفاق افتاده، پيامبرصلى الله عليه وآله جنگ داشته اند، اميرالمؤمنين عليه السلام جنگ داشتند، امام حسين عليه السلام جنگيدند و ما مى بينيم كه اين ها معمولاً گرفتار شكست ابتدائى بوده اند ولى وقتى به آخر

ص: 9


1- اعراف 128، قصص 83: «و سرانجام نيك براى پرهيزگاران است!»

كار نگاه مى كنيم، مى بينيم اين شكست ها ابتدائى بوده است و پيروزى نهائى براى اهل بيت عليهم السلام بوده.

اين مسئله را در مورد امام حسين عليه السلام تجربه كرديم.

چطور؟ آقا امام حسين عليه السلام به كربلا آمدند، جنگ هم شروع شد.

حالا انگيزه هاى جنگ چه بود؟ بعضى ها فكر مى كنند آقا امام حسين عليه السلام به قصد حكومت آمده اند منتهى نتوانستند پيروزى را بدست آورند و شكست خوردند، ولى اين طور نيست. قضيه آقا امام حسين عليه السلام و تمام مراحل آن بر مبناى وظيفه بود. حضرت شبانه از مدينه هجرت كردند مى خواست حضرت را اعدام كند امّا حضرت هجرت كردند كه اعدام نشوند اين وظيفه بود. به طرف مكّه آمدند وظيفه

ص: 10

بود، چون حرم امن الهى بود. مردم كوفه دوازده هزار نامه نوشتند و دعوتشان كردند، وظيفه امام است كه وقتى مردم او را دعوت كردند بپذيرد. به كوفه آمدند چون مردم دعوت كرده بودند. در نزديكى كوفه نگذاشتند امام وارد كوفه شوند.

بنابراين امام بايد يا بيعت كنند يا هيچ عكس العملى نشان ندهند تا كشته شوند يا كه بايد دفاع كنند.

در اينجا وظيفه امام دفاع بود ولو اين كه به حسب ظاهر كشته شوند. به اين هفتاد و دو نفر حمله كردند و آن ها مجبور به دفاع شدند و در دفاع كشته شدند.

حالا اين شكست بود يا پيروزى؟

بر حسب ظاهر شكست ابتدائى بود، ولى پيروزى نهائى

ص: 11

داشت، براى اين كه وقتى امام حسين عليه السلام با ياران و اصحابشان كشته شدند همان روز در همان ميدان كربلا به سركردگى سليمان بن صُرد خزاعى پانزده هزار نفر از آن ها تازه به هوش آمدند و به توّابين معروف شدند و عليه يزيد قيام كردند و كم كم زمينه را براى قيام مختار و احمد سفّاح مساعد كردند و ريشه بنى اميّه كنده شد.

امام حسين عليه السلام به حسب ظاهر شكست ابتدائى داشتند ولى يك پيروزى نهائى شد كه به قيمت نابودى بنى اميّه تمام شد.

اين از آثار حضرت امام حسين عليه السلام مى باشد كه قضيه خيلى روشن بود. پس امام حسين عليه السلام شكستى نداشتند اگر هم شكست بود، شكست ابتدائى بود، پيروزى نهائى را امام

ص: 12

حسين عليه السلام داشتند.

راجع به آقا حضرت امام حسن عليه السلام هم عيناً همين طور است. حضرت با معاويه درگير شدند، معاويه صد هزار مرد شمشيرزن را كه در ركاب حضرت على عليه السلام بودند و بعد از حضرت على عليه السلام وابسته به امام حسن عليه السلام شدند را با پول خريد. بيست هزار تا سى هزار نفر، كم كم پول گرفتند و برگشتند تا جائى كه امام حسن عليه السلام تنها ماندند.

حالا بجنگند يا صلح كنند يا بيعت نمايند؟

اگر بخواهند با معاويه بيعت كنند كه جايز نيست، چون معاويه مرد مكّار عجيب و غريبى است.

بخواهند بجنگند همه اطرافيان حضرت را خريدند و آن ها حضرت را تنها گذاشتند در حدّى كه جانماز را از زير

ص: 13

پاى حضرت كشيدند، پس جنگ هم نمى توانند بكنند،

ناچار بايد صلح كنند؛ صلح ظاهرش شكست ولى باطنش پيروزى بود. چرا؟

اگر موادِّ عهدنامه را بخوانيد متوجّه مى شويد كه حضرت امام حسن عليه السلام چگونه زمينه را براى شكست معاويه فراهم كردند. صلح نامه در چند بند تنظيم شد، بندهاى جالبى كه آن ها را براى شما بيان مى كنم.

امام حسن عليه السلام با اين صلح، گور معاويه را كندند. چگونه؟ براى اين كه معاويه به اين عهدنامه عمل نكرد و خودش را از درجه اعتبار ساقط كرد و از نظر شرعى و مردمى به خاطر ناجوانمردى و شكستن اين صلح و عهدنامه حيثيّت خود را از بين برد.

ص: 14

حال چند بند صلح نامه هست كه بسيار جالب است.

حضرت فرمودند ما اين كار را به تو واگذار مى كنيم مشروط به اين كه:

اولاً به كتاب خدا و سنّت پيغمبر و سيره خلفاى صالحين عمل كنى.

دست و پاى او را بستند تا نتواند مطابق خواست خودش، هر كارى كه دلش خواست در مملكت انجام دهد. به كتاب خدا و سنّت رسول خدا و سيره خلفاى صالحين پايبندش كردند.

دوم: «اَنْ يَكُونَ الاَمْرُ لِلْحَسَنِ مِنْ بَعْدِهِ» بعد از معاويه حكومت به امام حسن عليه السلام برسد و اگر براى امام حسن عليه السلام پيش آمدى شد، حكومت به امام حسين عليه السلام

ص: 15

برسد.

سوم: «اَنْ يَتْرُكَ سَبَّ أميرالمؤمنين» ديگر معاويه به اميرالمؤمنين دهن كجى نكند و از آن طرف «وَ اَنْ لايَذْكُرَ عَليّاً الّا بِخَيْرٍ» و از اميرالمؤمنين جز به خير به چيز ديگرى ياد نكند.

حضرت جلوى سم پاشى هاى معاويه را عليه اميرالمؤمنين عليه السلام به اين كيفيّت گرفتند.

چهارم: اين كه (البته اين قيد چهارم يك مقدار صحبت دارد حال اجمالش را مى گويم) فرمودند: «اسْتِثْناءُ ما في بَيْتِ مالِ الكُوفَةِ وَ هُوَ خَمْسَةُ آلافِ الف دِرْهَم» پنجاه هزار هزار درهم در بيت المال كوفه بود. حضرت فرمودند همه امور را به تو واگذار مى كنيم اما حق تصرّف در بيت المال را

ص: 16

نداشته باشى.

«وَ عَلى مُعَاوِيَةِ اَنْ يَحْمِلَ الى الحَسَنِ اَلْفَىْ اَلْف دِرْهَم»

و فرمودند كه دو ميليون درهم از بيت المال به امام حسن عليه السلام داده شود.

«وَ اَنْ يُفَضِّلَ بَني هَاشِمَ في العَطَاءِ» از بيت المال سهام بيشترى به بنى هاشم بدهند و بعد مى فرمايند كه: «وَ اَنْ يُفَرِّقَ في اَولادِ مَنْ قُتِلَ مَعَ امِيرَ المُؤمِنين يَومَ الجَمَلِ وَ اَوْلادِ مَنْ قُتِلَ مَعَهُ بِصَفَّيْن الف الف دِرْهَم» يك ميليون درهم نيز به كسانى بدهند كه اولاد كشته شدگان (شهداء) در جنگ جمل و صفّين بودند.

خاصيّت اين قرارداد اين بود كه اگر معاويه اين قرار داد را بپذيرد معنايش اين است كه شهداى جنگ جمل و صفّين

ص: 17

را به رسميت شناخته و الّا اگر اين ها مسلمان نبودند از بيت المال نبايد چيزى به آن ها داده مى شد پس اين كه مى گويد به اولادشان اين قدر پول بدهيد يعنى آن ها مظلوم كشته شده اند و معاويه عملاً روى جنگ هاى صفّين و جمل صحّت مى گذارد.

پنجم: « عَلى اَنَّ النَّاس آمِنُونَ حَيْثُ كَانُوا في اَرْضِ اللَّهِ في شَامِهِمْ وَ عَرَاقِهِم وَ حِجَازِهِمْ وَ يَمَنِهِمْ»

از ديگر بندهاى قرارداد اين بود كه مردم مسلمان هر كجا باشند چه در شام، چه در كوفه، چه در عراق، چه در يمن و سوريه، همه جا در امان هستند.

و فرمودند: « وَ أنْ يُؤمِنَ الاَسْوَدَ وَ الاَحْمَرْ» هر كس مى خواهد باشد سياه رنگ يا سرخ پوست در امان باشد

ص: 18

كسى با او كارى نداشته باشد.

«وَ أنْ يَحْتَمِلَ مُعَاوِيَة مَا يَكُونُ مِنْ هَفَواتِهِمْ» معاويه اگر هم يك وقتى آن ها كار نابسامانى داشتند از آن ها گذشت كند.

«وَ أنْ لا يَتَّبِعَ اَحَداً بِمَا مَضى» نسبت به وقايع گذشته كسى را دستگير نكند.

«وَ لا يَأخُذَ اَهْلَ العَرَاقِ بِإحْنَةِ» يعنى به مردم عراق هم كارى نداشته باشد. چون مردم شام زير پرچم معاويه و مردم عراق زير پرچم اميرالمؤمنين عليه السلام بودند.

فرمودند كه معاويه با مردم عراق كارى نداشته باشد و اصحاب على عليه السلام هر كجا هستند در امان باشند، در بيابان ها، در شهرها، روستاها، هر جا هستند مالشان،

ص: 19

جانشان، اولادشان و ناموسشان در امان باشد و كسى با آن ها كارى نداشته باشد.

احدى متعرّض جان و مال و ناموسشان نباشد.

يكى هم «أنْ لا يَبْقى لَلْحَسَنِ بْنِ عَلىٍّ وَ لا لأخِيهِ الحُسَيْن وَ لا لأحَدٍ مِنْ اَهْلِ بَيْتِ رَسُول اللَّه غَائِلَة»

حضرت امام حسن و امام حسين عليهما السلام و وابستگانشان توطئه اى نداشته باشند يعنى كارى به كار سياسى نداشته باشند(1)

و همه اين ها در قرارداد امضاء شد و معاويه هم موافقت كرد واين عهدنامه را امضاء كرد و به حكومت خود ادامه داد.

ص: 20


1- اعلام الهدايه ص 146

ولى يك روز اين عهدنامه را زير پايش گذاشت و پاره كرد و گفت من اين عهدنامه را زير پا گذاشتم.

يك مسلمانى كه عهد مى بندد و امضاء مى دهد نمى بايد اين قدر نامرد باشد كه بيايد عهدنامه را زير پا گذاشته و پاره كند ولى معاويه اين كار را كرد و حيثيّت و اعتبار خود را از بين برد و معلوم مى شود نه دين، نه ايمان و نه وجدان اخلاقى دارد.

خلاصه اين ها با عملشان ثابت كردند كه ذرة المثقالى دين در تمام كانون وجودشان نيست و اين يك شكست بزرگ براى معاويه بود.

درست است به حسب ظاهر پيروزى بود ولى در باطن خودش را به دست خودش نابود كرد بعد هم بنا بود براى

ص: 21

خودش وليّعهد انتخاب نكند. امام حسن عليه السلام را مسموم كرد تا بتواند يك كسى را به جاى خودش بگذارد.

بعد هم يزيد را به عنوان وليّعهد معرفى كرد. ديگر يك مخالفت رسمى با عهدنامه و امام حسن عليه السلام كرد.

مردم هم كه يادشان نرفته است كه او با امام حسن عليه السلام پيمان بسته است. مردم فهميدند كه او يك انسان متجاوزى است كه پايبند به هيچ چيز نيست.

و زمينه را مساعد كرد كه مردم عصبانى شوند و كم كم فجايع بنى اميّه رو بيفتد تا اين كه امام حسين عليه السلام بتوانند قيام كنند و آن ها را از بين ببرند.

با نهضت امام حسين عليه السلام و آمدن يزيد بر سر كار آن هم يزيد جوان بى تجربه، خلاصه زمينه مساعد شد براى

ص: 22

ريشه كن شدن بنى اميّه و ديگر اثرى از آثار آنان باقى نماند.

پيروزيشان، پيروزى ابتدائى بود و شكست نهائى را داشتند.

امام حسين عليه السلام شكستشان ابتدائى و پيروزى نهائى را داشتند.

كه ما به آن مى گوئيم: «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ»(1)

و اين براى ما درس بزرگى است.

ممكن است ما با يك عمل خلاف قاعده و شرعى به اهداف خودمان برسيم ولى اين ها ثُبات ندارد. پس فردا چرخ عوض مى شود و برنامه ها تغيير مى كند.

مثلاً طبق سنّت الهى، آن وقت آدم نمى تواند گذشته ها را

ص: 23


1- اعراف 128، قصص 83

برگرداند.

شما كه الحمدللَّه اهل علم هستيد در هر حالى به فكر پيروزى ابتدائى نباشيد و فقط به فكر پيروزى نهائى باشيد يك چيزهائى است كه فورى جواب مى دهد و آدم موفّق مى شود ولى حُسن عاقبت در آن نيست. عاقبت مى بينى به چه نكبت هائى مبتلا مى شود و اين درس هاى بزرگى است كه ما از تاريخ اهل بيت عليهم السلام مى گيريم.

خدا به بركت اهل بيت عليهم السلام به ما حُسن عاقبت عنايت بفرمايد.

وَ السّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُه

ص: 24

ص: 25

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109